...ناز ترینم...
سلام عزیز مامان
سخت ترین رنج مادری رنج بیماری بچه اس
2هفته ای میشه که مریض شدی یه سرما خوردگی خیلی بد که ول کنت هم نیست 2ناری دکتر رفتیم اما فایده ای نداشته این 2هفته لب به غذا نزدی منم که مدام در حال غصه خوردن بودم از دیروز سرما خوردگیت به منم سرایت کرده وشدیدا مریض شدم دیشب که اصلا نخوابیدم دلم برا تو کباب شد من به این بزرگی تحمل این سرما خوردگی رو ندارم وای به حال تو کوچولوی من...........
حال این روزای مامان خوب نیست دوست دارم از خیلی چیزها تو وبت بنویسم که وقتی بزرگ شدی بفهمی روزگار منو تو وبابایی چطوری گذشته اما نفهمیدنت بهتره آخه با خودم عهد کردم تو رو با هیچ غمی آشنا نکنم نمیخوام هیچوقت هچوقت غصه ایی تو اون قلب کوچیکت جا بشه این روزها از حس مادارانه کلافه بودنشو میفهمم اینکه من خواستم که تو باشی منو مصمم میکنه به تحمل این شرایط و یا شاید مجبور م میکنه اینکه هستی خوبه خیلی هم خوبه اما موندم از وقتی که به زور دنبالت میکنم شاید یه قاشق غذارو بخوری و اینکه هزارتا ادا واطوار درمیارم شاید دلت به رحم بیاد که یه بار هم شده یه ذره از غذایی که با کلی زحمت درست شده میل کنی وای که چقد کلافه میشم وقتی میبینم با غذا نخوردنت روز به روز لاغرتر میشی
یکی یه دونه ی مامان حسابی شیطنت میکنی از بارز ترین شیطنت چند دقیقه پیش بود شکستن موس لب تاب که منو حسابی عصبی کرد ولی به شما که نباید حرفی زد کلا تو خونه ی ما هر خراب کاری میشه حتما حتما رد پای از امیر محمدفسقلی هست......
حرف آخر
خدایا خودت حواست به ما باشه به پسرم وبه زندگیم